اشاره
همانگونه که گذشت خداوند بندگان خود را نسبت به مال و جان و فرزند و همسر و امور فراوان دیگری آزمایش خواهد نمود و در حقیقت مال و
فرزند و شهوات نفسانی دنیا و ریاست و قدرت و فقر و تنگدستی بلکه علم و دانش و بلا و مصیبت برای انسان امتحان و فتنه و آزمایش است و همانگونه که گذشت سبب رشد و تعالی او نیز خواهد بود و اگر در کسی روح ایمان و خلوص و زهد و تقوا باشد خداوند او را حفظ مینماید و از این امتحانات و فتنهها سالم بیرون خواهد آمد، و لکن اگر اهل دنیا و مادّیات باشد و ایمان و خلوص و تقوای کافی در او نباشد قطعاً فریب میخورد؛ چرا که حبّ دنیا ریشه همه انحرافات و گناهان است.
قالَ النَّبِیّصلی الله علیه وآله: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة»1،
وَ قالَصلی الله علیه وآله: «إِنَّ فِی طَلَبِ الدُّنْیا إِضْراراً بِالْآخِرَةِ وَ فِی طَلَبِ الْآخِرَةِ إِضْراراً بِالدُّنْیا فَأَضِرُّوا بِالدُّنْیا فَإِنَّها أَوْلی بِالْإِضْرارِ»2.
یعنی: «دلبستگی و علاقه به دنیا ریشه هر خطایی است. و دنیاطلبی اضرار به آخرت است و آخرتطلبی اضرار به دنیاست و شما باید ضرر را به دنیا وارد کنید؛ چرا که دنیا [ فانی است و] سزاوارتر به اضرار است.»
اکنون به برخی از موارد فتنه و ابتلای مؤمن اشاره میکنیم:
1- فتنه مال
داشتن مال دنیا به طور کلّی مذموم و نکوهیده نیست بلکه علاقه به مال بدون داشتن هدف صحیح مذموم است و اگر صاحب مال هدف صحیحی داشته باشد و مال را برای صرف در راههای مطلوب دوست داشته باشد، داشتن مال هرگز مذموم و نکوهیده نیست، بلکه ممدوح و پسندیده است، و حدیث «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» شامل او نمیشود، از اینرو، از ثروتمند وصول - یعنی کسی که اهل انفاق و دستگیری از خویشان و فقرا باشد - مذمّت نشده است بلکه از کسی مذمّت شده است که مال دنیا را برای دنیا بخواهد و این معنای فتنه بودن مال است.
از اینرو، خداوند در قرآن میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ»3.
آری اگر هدف از تحصیل مال و جمع آن، صرف نمودن در راههای صحیح باشد، مالداری ممدوح خواهد بود، لذا خداوند به قارون که ثروت فراوانی داشته است میفرماید: «وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ»4.
یعنی: «با آنچه خدا به تو داده است آخرت خود را آباد کند و نصیب خود را از دنیا فراموش مکن [ همانا تو باید مال دنیا را وسیله سعادت خود قرار بدهی] و همانگونه که خداوند به تو احسان نموده است تو نیز به بندگان خدا احسان نمایی و با مال خود روی زمین فساد مکن که خداوند مفسدان را دوست نمیدارد.»
از آنچه گفته شد روشن میشود که اگر جمع کننده مال هدف صحیحی داشته باشد و حقوق واجب مال نیز پرداخت شود، مورد نکوهش نخواهد بود، و لکن اگر کسی مالاندوزی کند و هدف او انفاق در راههای صحیح نباشد عمل او حبّ دنیا و اندوختن مال میباشد و چنین کسی بسا گرفتار عذاب خواهد شد.5
2- فتنه اولاد
بر خلاف آنچه در این زمانها رایج است و میگویند: «اولاد کمتر، زندگی بهتر» و از فرزندان زیاد فرار میکنند و خود را عقیم مینمایند تا فرزندی از آنان به وجود نیاید، اسلام فراوان سفارش به تولید فرزند نموده است و فرزند را ثمره و میوه زندگی و برکات فراوانی دانسته و میفرماید: «کسی که بمیرد و فرزندی از او باقی مانده باشد مانند آن است که نمرده است و اگر فرزندی از او باقی نمانده باشد مانند آن است که وجود نداشته است.»
و نیز در روایات سفارش شده که از زن نازا پرهیز کنید گر چه زیبا و با کمال باشد.6
و یا اگر زنی زیبا نبود و ولود بود با او ازدواج نمایید و از زیبا نبودن او هراس نداشته باشید؛ تا جایی که رسول خداصلی الله علیه وآله میفرماید: «ازدواج کنید و نسل خود را زیاد نمایید، همانا من در قیامت مقابل امّتهای دیگر به امّت خود مباهات مینمایم و لو به بچّهای که سقط شده باشد.»7
و فرمود: «متزوّج نائم نزد خداوند افضل از صائم قائم عزب میباشد.»8
و امّا فتنه بودن فرزندان برای پدر و مادر، شاید مربوط به ادای حقوق و تربیت آنان باشد و اگر پدر و مادر دارای صلاحیّتهای اخلاقی باشند و فرزندان خود را نیز به اخلاق اسلامی وابدارند از ناحیه فرزندان خود در دنیا و آخرت بهرهمند خواهند شد و اگر پدر و مادر فرزندان خود را تربیت نمودند و آنان شایستگی لازم را پیدا نکردند مسؤلیّتی بر پدر و مادر نخواهد بود. اکنون برخی از وظائف پدر و مادرها را نسبت به فرزندان بیان میکنیم تا پدر و مادرها به وظائف خویش آگاه شوند.
امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرماید: «پدر بر فرزند حقّی دارد و فرزند نیز بر پدر خود حقّی دارد؛ حقّ پدر بر فرزند این است که در هر چیزی از او اطاعت کند جز در معصیت خداوند، و حقّ فرزند بر پدر این است که نام نیکی بر او قرار دهد، و او را نیکو به آداب اسلامی تربیت کند، و قرآن را نیز به او تعلیم نماید.»9
حضرت رضاعلیه السلام به یکی از دوستان خود فرمود: «آیا پدر و مادر تو زندهاند؟» او گفت: خیر. امامعلیه السلام فرمود: «آیا فرزندی داری؟» او گفت: آری. امامعلیه السلام فرمود: «به فرزند خود احسان کن تا ثواب احسان به پدر و مادر را به تو بدهند.»10
و نیز فرمود: «نیکان و ابرار را به این علّت ابرار میگویند که به پدران و فرزندان خود احسان میکنند.»11
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خدا رحمت کند پدری را که فرزند خویش را برای کار نیک کمک نماید.»12
حضرت رضاعلیه السلام فرمود: «به فرزندان خود نیکی و احسان کنید، چرا که آنان شما را رازق خود میپندارند.» و فرمود: «اگر وعدهای به فرزندان خود دادید به وعده خود وفا کنید.»13
رسول خداصلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود: «یا عَلِیُّ یَلْزَمُ الْوالِدَیْنِ مِنْ عُقُوقِ وَلَدِهِما ما یَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُما مِنْ عُقُوقِهِما.» یعنی: «همان چیزهایی که فرزندان به سبب آنها عاق پدر و مادر میشوند، پدران و مادران نیز به همان چیزها عاق فرزندان خود میگردند.»14
فتنه دشمنان درونی
دشمنان درونی انسان چند چیز است:
1-
نفس امّاره بالسّوء که همواره از درون، انسان را به مطامع و جلوههای ظاهری دنیا میخواند، مقابل نفس ناطقه و عقلانی که همواره به انسان تذکّر میدهد و اعلان خطر مینماید و آن را نفس لوّامه گویند، و این دو برای انسان فتنه و آزمایشی است، و اگر انسان خدا را به یاد آورد و از کیفر او هراس کند و نفس امّاره خود را زمین بزند رستگار شده است و اگر نفس، او را زمین بزند رسوا و بیچاره شده است، از اینرو، خداوند در قرآن میفرماید:
«فَأَمَّا مَنْ طَغی * وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا * فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوی * وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی»15.
و یا میفرماید: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها * وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها ... قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»16.
اولیای خدا نیز فرمودهاند: بزرگترین دشمن ما نفس أمّاره ماست و بهترین جهاد نیز، جهاد با نفس امّاره است. قالَ النَّبِیّصلی الله علیه وآله: «أَفْضَلَ الْجِهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ.»17
فتنه شیطان
2-
دشمن درونی دوّم انسان، شیطان است، او همانگونه که خدا مکرّر در قرآن بیان فرموده در کنار انسان بلکه داخل خون و عروق اوست و او را به آنچه مخالف خواسته خداوند است دعوت مینماید، او دشمن آشکار و مسلّم انسان است و
سوگند یاد نموده که همه فرزندان آدمعلیه السلام را گمراه نماید جز بندگان خالص خدا، که گفته است: من راهی برای گمراه نمودن آنان ندارم، چرا که آنان در پناه خداوند میباشند. از اینرو، به ما سفارش شده که همواره از شرّ او به خدا پناه ببریم و گر نه او ما را رها نخواهد نمود و خداوند نیز فرموده است: «...وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلّا قَلیلاً»18
3و4
دشمن درونی سوّم و چهارم انسان، همسران و فرزندان او هستند که خداوند میفرماید:
آنان نیز بعضاً دشمن انسان میباشند و بسا برای انجام خواستههای نامشروع خود او را به مخالفت با خدا دعوت میکنند، از اینرو، باید از آنان حذر نمود.
قال اللَّه سبحانه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ * إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»19
یعنی: «ای مؤمنین [ بدانید که] برخی از همسران و فرزندان شما دشمنان شمایند، پس باید از آنان بر حذر باشید، و اگر عفو و گذشت داشته باشید و صلاح خویش را رعایت کنید خداوند [ نیز نسبت به شما] بخشنده و مهربان است، همانا اموال و اولاد برای شما فتنه و آزمایش است [ و اگر شما اهل عفو و گذشت باشید ]پاداش خداوند برای شما بزرگ خواهد بود، پس تا میتوانید تقوای دین خود را رعایت کنید و به اطاعت خدا گوش فرا دهید و اموال خود را برای نجات خویش، در راه خدا انفاق کنید [ و بخل را از خود دور نمایید] تا رستگار شوید.»
فتنه رفیق و همنشین
یکی دیگر از فتنهها برای مؤمن همنشین ناشایسته است. در سخنان معصومینعلیهم السلام فراوان از همنشینی با افراد فاسد نکوهش شده است و فرمودهاند:
قالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: قالَ الْحَوارِیُّونَ لِعِیسَی [بن مریم] عَلَیْهِ السَّلام: یا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ؟ قالَ: مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ.
«با کسی همنشین شوید که اهل صلاح باشد، و دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد و سخن او بر دانش شما بیفزاید و عمل او سبب رغبت به قیامت [ و توجّه به خدا ]شود.»20
قالَ أَبُوعَبْدِاللَّه عَلَیْهِ السَّلام: أُنْظُرْ إِلی کُلِّ ما لا یُفِیدُکَ مَنْفَعَةً فِی دِینِکَ فَلا تَعْتَدَّنَّ بِهِ وَ لا تَرْغَبَنَّ فِی صُحْبَتِهِ، فَإِنَّ کُلَّ ما سِوَی اللَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی مُضْمَحِلٌّ وَخِیمٌ عَاقِبَتُهُ.
امام صادقعلیه السلام فرمود: «به دقّت بنگر و هر کس برای دین تو سودمند نیست با او همنشین مشو و به او رغبت مکن چرا که هر چه [ و هر که] با خدا ارتباط نداشته باشد بقایی ندارد و عاقبت او خطرناک است و از بین خواهد رفت.»21
امام جوادعلیه السلام فرمود: «إِیَّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الشَّرِیرِ فَإِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبُحُ أَثَرُهُ.»
یعنی: «از همنشینی با آدم شرور [ و فاسد] پرهیز کن چرا که او مانند شمشیر زهرآلود است، که ظاهر آن زیبا و باطن آن کشنده است.»22
حضرت سلیمان فرمود: «درباره کسی قضاوت نکنید تا همنشین او را بشناسید؛ چرا که ارزش هر کسی با همنشینان او محاسبه میشود.»23
امام سجّادعلیه السلام در مواعظ خود فرمود: «إِیَّاکُمْ وَ صُحْبَةَ الْعاصِینَ، وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِینَ، وَ مُجاوَرَةَ الْفاسِقِینَ، احْذَرُوا فِتْنَتَهُمْ وَ تَباعَدُوا مِنْ ساحَتِهِم... .»24
یعنی: «از همنشینی با گنهکاران و کمک به ستمگران و همسایگی با فاسقان پرهیز کنید و از فتنه آنان بر حذر باشید و از آنان فاصله بگیرید
مِنْ مَواعِظِ الْباقِرِ عَلَیْهِ السَّلام: وَ لا تَصْحَبِ الْفاجِرَ وَ لا تُطْلِعْهُ عَلی سِرِّک.»
امام باقرعلیه السلام فرمود: «با اهل معصیت همنشین مشو و آنان را از اسرار خود آگاه مکن.»25
وَ قالَ النَّبِیّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مُجالَسَةُ أَهْلِ الدِّینِ شَرَفُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «همنشینی با اهل دیانت شرف دنیا و آخرت انسان است.»26
حضرت لقمان به فرزند خود فرمود: «اخْتَرِ الْمَجالِسَ عَلی عَیْنِکَ فَإِنْ رَأَیْتَ قَوْماً یَذْکُرُونَ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکُنْ عالِماً نَفَعَکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکُنْ جَاهِلاً عَلَّمُوکَ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ إِذا رَأَیْتَ قَوْماً لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ فَلا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکُنْ عالِماً لَمْ یَنْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلاً یَزِیدُوکَ جَهْلاً وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ.»
یعنی: «به اهل مجالس به دقّت بنگر، پس اگر آنها را ذاکر خدا دیدی با آنان بنشین تا اگر عالم بودی از علم خود استفاده کنی و اگر جاهل بودی آنان به تو علمی بیاموزند و شاید خداوند رحمتی بر آنان فرو فرستد و آن رحمت شامل تو نیز بشود و اگر دیدی اهل مجلس ذاکر خدا نیستند با آنان منشین، چرا که اگر عالم باشی علم تو برای تو سودی نخواهد داشت و اگر جاهل باشی آنان بر جهل تو میافزایند و شاید خداوند عقوبت و کیفری بر آنان فرو فرستد و آن عقوبت شامل تو نیز بشود.27
فتنه علم و دانش
علم و دانش از نعمتهای الهی است جز این که خداوند عالم و دانشمند را
امتحان خواهد نمود و اگر از امتحان سالم خارج نشود کار او سختتر از دیگران است، از اینرو، علم برای او فتنه و آزمایش میباشد و اگر بخواهد در این آزمون موفّق باشد باید چند چیز را رعایت کند:
1-
علم را برای خدا تحصیل نماید نه برای تحصیل روزی و یا ریا و خودنمایی.
[ أعاذنا اللَّه من ذلک]
2-
به آنچه میداند و میگوید و مینویسد عمل کند تا مورد ملامت قرار نگیرد و به او گفته نشود: «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ»28، «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ...»29 و ... .
3-
به وظیفه ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر عمل کند تا گرفتار عذاب خدا نشود.
4-
اگر کسانی در دین خدا بدعتگذاری نمودند با دانش خود آنان را محکوم و مبهوت نماید و از دین خدا حمایت کند.
5-
آنچه را که از علوم به دست آورده به دیگران نیز تعلیم دهد تا زکات علم خود را پرداخته باشد.
6-
علم او همراه با حلم و بردباری باشد تا در دیگران تأثیر بگذارد و مردم از او استفاده کنند.
7-
علم و دانش را وسیله معاش خویش قرار ندهد تا نورانیّت علم برای او باقی بماند.
8-
علم او همراه با تواضع باشد و موجب عجب و غرور و تکبّر نشود تا مردم او را دوست بدارند و از او استفاده کنند.
9-
علم او همراه با حلم باشد تا مردم از او استفاده کنند و کلام او مؤثّر واقع شود.
10-
آنچه را نمیداند بگوید: نمیدانم؛ و در موضوعاتی که اطّلاع لازم از آنها ندارد وارد نشود تا سبب گمراهی مردم و تضعیف دین و ایجاد شبهه نشود.
اکنون به سخنان معصومینعلیهم السلام توجّه میکنیم تا حقایق فوق روشن گردد:
قالَ الصَّادِقُعلیه السلام: «اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّه فِی قَلْبِ مَنْ یَشاء.»30
وَ قالَعلیه السلام: «اَلْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَی الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجابَهُ وَ إِلّا ارْتَحَلَ عَنْهُ.»31
امام صادقعلیه السلام فرمود: «علم نوری است که خداوند در قلب هر کس بخواهد آن را وارد میکند.»
و فرمود: «علم با عمل همراه است و عالم باید عامل باشد، و علم عمل را صدا میزند اگر اجابت نمود باقی میماند و گر نه دور میشود [ یعنی عالم اگر به علم خود عمل نکند نور علم از او گرفته میشود و در تاریکی باقی میماند].
ملّا صالح مازندرانی در شرح این حدیث گوید: علم باعث عمل و دلیل آن است و عمل حافظ علم و رمز بقای آن است و اگر عالم به مقتضای علم خود عمل کند نور علم در قلب او باقی میماند و گر نه از او جدا میشود.
وَ قالَ الصَّادِقُعلیه السلام: «إِنَّ الْعالِمَ إِذا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَما یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفا.» یعنی: «عالم چون به علم خود عمل نکند موعظه او بر قلوب مردم نمینشیند همانگونه که باران بر روی سنگ باقی نمیماند.»32
حضرت زین العابدینعلیه السلام فرمود: «در کتاب انجیل عیسیعلیه السلام نوشته شده: «لا تَطْلُبُوا عِلْمَ ما لا تَعْلَمُونَ وَ لَمَّا تَعْمَلُوا بِما عَلِمْتُمْ فَإِنَّ الْعِلْمَ إِذا لَمْ یُعْمَلْ بِهِ لَمْ یَزْدَدْ صاحِبُهُ إِلّا کُفْراً وَ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلّا بُعْداً.»33
یعنی: «تا به آنچه میدانید عمل نکردهاید علم آنچه نمیدانید را طلب نکنید،
همانا علمی که به آن عمل نشود برای صاحبش جز کفر و دوری از خدا نتیجهای نخواهد داشت.»
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «إِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَلِلْعالِمِ [فَعَلَی الْعالِمِ] أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ وَ إِلّا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّه.»34
و نیز روایت شده که معصومینعلیهم السلام فرمودهاند: «إِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَی الْعالِمِ أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإِیمانِ.»35
یعنی: «هنگامی که بدعتها آشکار میشود بر عالم و دانشمند واجب است که علم و دانش خود را اظهار کند و از بدعتها جلوگیری نماید و اگر چنین نکند نور ایمان از او گرفته میشود.»
امام صادقعلیه السلام در تفسیر آیه «...وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»36
فرمود: «متّقین [ یعنی شیعیان ما] آنچه ما به آنان تعلیم نمودهایم را به مردم ابلاغ میکنند و علوم ما را بین آنان منتشر مینمایند.»37
حضرت رضاعلیه السلام فرمود: «إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ [الفقیه] الْحِلْمَ وَ الصَّمْتَ.»38
یعنی: «از نشانههای فقه [ فقیه] حلم و خاموشی است.»
امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمود: «یا طالِبَ الْعِلْمِ إِنَّ لِلْعالِمِ ثَلاثَ عَلاماتٍ: الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّمْتَ وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلاثَ عَلاماتٍ: یُنازِعُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ، وَ یَظْلِمُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ یُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ.»39
یعنی: «ای طالب علم! [ بدان که] برای معلّم سه نشانه وجود دارد: 1- علم؛ 2- حلم؛ 3- صمت و خاموشی، و برای متکلّف [ عالمنما نیز] سه نشانه وجود دارد: 1- با کسی که بالاتر از اوست نزاع میکند؛ 2- به کسی که پایینتر از اوست ظلم میکند و بر او غلبه مینماید؛ 3- با ستمگران همکاری میکند و در خدمت آنان درمیآید.
امام صادقعلیه السلام فرمود: «مَنْ أَرادَ الْحَدِیثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْیا لَمْ یَکُنْ لَهُ فِی الْآخِرَةِ نَصِیبٌ وَ مَنْ أَرادَ بِهِ خَیْرَ الْآخِرَةِ أَعْطاهُ اللَّهُ خَیْرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.»40
یعنی: «کسی که علم حدیث و معارف اسلامی را برای بهرههای دنیایی طلب کند در قیامت بهرهای نخواهد داشت، و کسی که هدف او آخرت [ و رضای خدا ]باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را به او خواهد داد و فرمود:.»
. «إِذا رَأَیْتُمُ الْعالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلی دِینِکُمْ، فَإِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ لِشَیْءٍ یَحُوطُ ما أَحَبَّ
یعنی: «اگر دیدید عالم اهل دنیا بود برای دین خود به او اعتماد نکنید؛ چرا که هر کس هر چه را دوست میدارد از آن جدا نمیشود و گرد آن میگردد.»41
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خداوند به داود وحی نمود:
«لا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی، فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبادِیَ الْمُرِیدِینَ، إِنَّ أَدْنی ما أَنَا صانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاوَةَ مُناجاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ.»42
یعنی: «ای داود، عالم مفتون به دنیا را بین من و خود واسطه مکن؛ چرا که او تو را از راه محبّت من جدا میکند و اینگونه از علما، راهزنهای بندگان من هستند [ و مردم را از من دور میکنند] و کمترین مجازاتی که من به آنان دارم این است که شیرینی مناجات خود را از قلوب آنان میگیرم.»
فتنه اخلاق ناپسند
بزرگترین فتنه و امتحان برای افراد مؤمن پس از مسأله توحید و دوری از شرک، فتنه اخلاق زشت و ناپسند است به گونهای که خداوند اصلاح اخلاق را
مرحله دوّم از دستور کار رسول خودصلی الله علیه وآله قرار داده است و میفرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»43
بلکه به نظر نویسنده، زیربنای توحید و سبب بقا و ادامه آن نیز اخلاق پسندیده است وگرنه توحید بدون اخلاق نیک، برای کسی پایدار نخواهد بود چنان که توحید شیطان با داشتن تکبّر پذیرفته نشد.
از سویی، اصلاح اخلاق چیزی نیست که یک شبه و با یک جلسه کسی بتواند آن را به دست بیاورد و به فرموده برخی از اساتید اخلاق، «اصلاح اخلاق نیاز به زحمت چهل ساله دارد».
علمای اخلاق نیز فرمودهاند: سالک این راه اگر دارای خلق زشتی هست مدّتها باید ضدّ آن را با تکلّف و زحمت عمل کند تا تدریجاً خصلت نیک، خوی او شود، و از آن خصلت ناپسند نجات پیدا کند مثلاً اگر حلیم نیست حلم را بر خود تحمیل نماید، و اگر سخاوت ندارد، با سختی به احسان و بخشش ادامه بدهد تا خوی بخل از او دور شود، و اگر تکبّر دارد با سختی در مقابل دیگران تواضع کند، و اگر حسود است با سختی در حقّ محسود خود خیرخواهی و دعا نماید و هکذا بقیّه خصلتهای ناپسند را همینگونه از خود دور نماید.
از اینرو، امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرماید: «إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلّا وَ أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ.»44
یعنی: «اگر حلیم نیستی [ با زحمت و تکلّف] خود را به حلم وابدار؛ چرا که هر کس خود را به قومی شبیه نمود امید میرود که همانند آنان شود.» و اگر کسی اینگونه، اخلاق نیک را در خود ایجاد کند پاداش بیشتری خواهد داشت.
امام صادقعلیه السلام میفرماید: «نِعْمَ الْجُرْعَةُ الْغَیْظُ لِمَنْ صَبَرَ عَلَیْها، فَإِنَّ عَظِیمَ الْأَجْرِ
لَمِنْ عَظِیمِ الْبَلاءِ، وَ ما أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلّا ابْتَلاهُمْ.»45
علاّمه مجلسی در شرح این حدیث میفرماید: مقصود از «عظیم البلاء» امتحان و آزمایش خداوند است، خداوند مؤمنین را مبتلای به معاشرت با مخالفین و ستمگران و صاحبان اخلاق ناپسند نموده و آنان را امر به صبر و کظم غیظ کرده است و این برای آنان سختترین بلا و امتحان میباشد.46
روایت شده که رسول خداصلی الله علیه وآله یتیم بدخلقی را نگهداری مینمود و بر بدخلقی او صبر میکرد و چون آن یتیم از دنیا رفت رسول خداصلی الله علیه وآله افسرده گردید و فرمود: «دوست میداشتم که بر بدخلقی او صبر کنم
و امّا کیفر اصلاح نکردن اخلاق ناپسند، بسیار بزرگ و خطرناک است و برای تذکّر به برخی از روایات آن اشاره میشود:
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «مردی که بر بداخلاقی همسر خود صبر کند خداوند پاداش حضرت ایّوب را به او میدهد، و زنی که بر بداخلاقی همسر خود صبر کند نیز همین پاداش را خواهد داشت و زنی که با همسر خود بداخلاق باشد گناه او در هر شبانهروز به اندازه رملهای بیابان عالج خواهد بود و اگر قبل از آن که او را یاری کند و یا رضایت او را حاصل نماید از دنیا برود، او را از سر به درک اسفل دوزخ میاندازند و با منافقین محشور خواهد بود.»47
امام صادقعلیه السلام به ابوبصیر فرمود: «رسول خداصلی الله علیه وآله برای تشییع جنازه سعد معاذ خارج شد و هفتاد هزار از ملائکه نیز او را تشییع نمودند، [ ناگهان] رسول خداصلی الله علیه وآله سر مبارک خود را به طرف آسمان بالا نمود و فرمود: "خدایا آیا مانند سعد هم فشار قبر دارد؟"» ابوبصیر میگوید: من به امام صادقعلیه السلام گفتم: شنیده میشود که او از بول پرهیز نمیکرده است. امام صادقعلیه السلام فرمود: «معاذ اللَّه! چنین چیزی نبوده بلکه فشار قبر او برای بداخلاقی او با خانوادهاش بوده است!!»
امام صادقعلیه السلام سپس فرمود: «مادر سعد [ چون تشییع جنازه فرزند خود را دید ]گفت: ای فرزند من! مرگ برای تو گوارا باد. پس رسول خداصلی الله علیه وآله به او فرمود: "لا تحتمی علی اللَّه"، یعنی، ای زن، چیزی را بر خدا واجب مکن.»48
و امّا برکات حسن خلق نیز همانگونه که گذشت زیاد است و خیر دنیا و آخرت را برای انسان فراهم مینماید.
امّ سلمه به رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کرد: اگر زنی دو مرتبه ازدواج نموده باشد و شوهران او هر دو بهشتی باشند، مربوط به کدامیک خواهد بود؟ رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «او هر کدام اخلاق بهتری داشته و خیرخواهتر به اهل خود بوده است را انتخاب مینماید.» سپس فرمود: «ای امّ سلمه! حسن خلق خیر دنیا و آخرت را برای انسان فراهم میکند.»49
فتنه حمایت نکردن از امامعلیه السلام
قال اللَّه سبحانه: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ»50
یعنی: «بترسید از فتنه [ و کیفری] که تنها اختصاص به ستمگران [ و گنهکاران ]شما پیدا نمیکند [ بلکه به کسانی که ظلم و خلاف را میبینند و سکوت میکنند نیز خواهد رسید] و بدانید کیفر خدا سخت خواهد بود.»
آیه فوق شامل سازش با ستمکاران و اهل معصیت و ترک وظیفه امر به معروف و نهی از منکر میشود، و نیز شامل حوادثی که به دنبال افتراق کلمه و اختلاف بین مسلمانان رخ میدهد میشود بلکه شامل سکوت در مقابل ظلمها و خیانتها و بدعتها و... نیز میشود.
و لکن در تفسیر روایی آیه فوق آمده که امام صادقعلیه السلام میفرماید: «شأن نزول این آیه مسأله غصب خلافت امیرالمؤمنینعلیه السلام است و مقصود از این فتنه، فتنهای است که بعد از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله رخ داد و مردم علیعلیه السلام را رها کردند و با غیر او بیعت نمودند، در حالی که رسول خداصلی الله علیه وآله آنان را امر نموده بود که از علیعلیه السلام و اوصیای آل محمّد[ علیهم السلام] جدا نشوند و از آنان پیروی کنند.»51
و لکن مردم در چنین مسأله مهمّی از امام زمان خود حمایت نکردند تا ستمگران بر آنان مسلّط شدند و جنایات بیشماری را انجام دادند و خداوند در آیه فوق میفرماید: «این جنایات تنها به عهده کسانی نیست که مباشر انجام آنها بودهاند بلکه شامل آن کسانی که این ظلم بزرگ را دیدند و از مظلوم دفاع نکردند نیز میشود و آنان در تمام جنایاتی که رخ داده و رخ خواهد داد شریک خواهند بود.»
ابن عبّاس گوید: هنگامی که آیه فوق نازل شد، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «کسی که امامت و خلافت علیعلیه السلام را بعد از من انکار کند و به او ظلم نماید [و یا سکوت کند و از او دفاع ننماید] مانند این است که نبوّت و پیامبری من را انکار نموده باشد.»52
در تفسیر قمّی نیز آمده که این آیه مربوط به جنگ طلحه و زبیر با امیرالمؤمنینعلیه السلام است.
فتنه امر به معروف و نهی از منکر
. عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلام قالَ: یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمانِ قَوْمٌ یُتَّبَعُ فِیهِمْ قَوْمٌ مُراءُونَ یَتَقَرَّءُونَ وَ
یَتَنَسَّکُونَ حُدَثاءُ سُفَهاءُ لا یُوجِبُونَ أَمْراً بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْیاً عَنْ مُنْکَرٍ إِلّا إِذا أَمِنُوا الضَّرَرَ یَطْلُبُونَ لِأَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعاذِیرَ یَتَّبِعُونَ زَلاَّتِ الْعُلَماءِ وَ فَسادَ عَمَلِهِمْ یُقْبِلُونَ عَلَی الصَّلاةِ وَ الصِّیامِ وَ ما لا یَکْلِمُهُمْ فِی نَفْسٍ وَ لا مالٍ وَ لَوْ أَضَرَّتِ الصَّلاةُ بِسائِرِ ما یَعْمَلُونَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَبْدانِهِمْ لَرَفَضُوها کَما رَفَضُوا أَسْمَی الْفَرائِضِ وَ أَشْرَفَها إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِفَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ هُنالِکَ یَتِمُّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَیْهِمْ فَیَعُمُّهُمْ بِعِقابِهِ فَیُهْلَکُ الْأَبْرارُ فِی دارِ الْفُجَّارِ وَ الصِّغارُ فِی دارِ الْکِبارِ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیاءِ وَ مِنْهاجُ الصُّلَحاءِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْداءِ وَ یَسْتَقِیمُ الْأَمْرُ فَأَنْکِرُوا بِقُلُوبِکُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ صُکُّوا بِها جِباهَهُمْ وَ لا تَخافُوا فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَی الْحَقِّ رَجَعُوا فَلا سَبِیلَ عَلَیْهِمْ «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» هُنالِکَ فَجاهِدُوهُمْ بِأَبْدانِکُمْ وَ أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِکُمْ غَیْرَ طالِبِینَ سُلْطاناً وَ لا باغِینَ مالاً وَ لا مُرِیدِینَ بِظُلْمٍ ظَفَراً حَتّی یَفِیئُوا إِلی أَمْرِ اللَّهِ وَ یَمْضُوا عَلی طاعَتِهِ قالَ وَ أَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلی شُعَیْبٍ النَّبِیِّ عَلَیْهِ السَّلام: أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرارِهِمْ وَ سِتِّینَ أَلْفاً مِنْ خِیارِهِمْ فَقالَ عَلَیْهِ السَّلام: یا رَبِّ هَؤُلاءِ الْأَشْرارُ فَما بالُ الْأَخْیارِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهِ داهَنُوا أَهْلَ الْمَعاصِی وَ لَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی53 .
امر به معروف و نهی از منکر را به بهانه ضرر ترک میکنند، آنان همیشه به دنبال عذر و بهانه هستند و از علما بدگویی میکنند، و به نماز و روزه و هر چه تزاحم با مال و جان آنان نداشته باشد رومیآورند، و اگر نماز مزاحم مسائل مربوط به جان و مال آنان باشد آن را نیز کنار میگذارند همانگونه که عالیترین و اشرف واجبات مانند امر به معروف و نهی از منکر را کنار گذاردند.»
سپس فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر دو واجب عظیم و بزرگ است و به وسیله این دو واجب بقیّه واجبات برقرار میماند، و هنگامی که مردم این دو واجب را ترک کنند، غضب و خشم خدای عزّوجلّ بر آنان مسلّم میشود و عذاب او آنان را میگیرد، و خوبان در خانههای فجّار و صغار در خانههای کبار معذّب خواهند بود.»
تا این که فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر طریقه پیامبران و روش صالحان و واجب بزرگی است که به وسیله آن واجبات دیگر برقرار میماند، و دیانت بین مردم امنیّت پیدا میکند و حلّیت مکاسب برقرار میشود، و مظالم به صاحبانش باز میگردد، و زمین آباد میشود، و حقّ مظلومان گرفته میشود و امر دین و دنیای مردم پا برجا میگردد
سپس فرمود: «شما باید با قلب و زبان در مقابل منکر انکار داشته باشید، و محکم بر صورت اهل منکربزنید، و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کنندهای
هراس نداشته باشید، پس اگر گنهکاران با موعظه شما به راه حقّ باز گشتند باکی بر آنان نیست و گر نه به فرموده قرآن که میفرماید: «إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَی الَّذینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»54
شما باید با تمام وجود با آنان مبارزه کنید بدون آن که بخواهید از روی ظلم بر آنان سلطهای پیدا کنید و یا طمعی در مال آنان داشته باشید، و همواره باید به این وظیفه عمل کنید تا آنان به طاعت خدا و امر الهی باز گردند.»
سپس فرمود: «خداوند به پیامبر خود شعیب وحی نمود: "من میخواهم یکصد هزار از امّت تو را عذاب نمایم چهل هزار از اشرار و شصت هزار از خوبان." شعیبعلیه السلام گفت: "خدایا اشرار را به اعمالشان مؤاخذه میکنی، خوبان را برای چه مؤاخذه مینمایی؟" خطاب شد: خوبان با اهل معصیت سازش نمودند و برای خشم من خشم نکردند..»
امام کاظمعلیه السلام فرمود: «باید امر به معروف و نهی از منکر بکنید و گر نه اشرار بر شما مسلّط خواهند شد و خوبان شما چون دعا کنند مستجاب نخواهد شد.»55
امام باقر و امام صادقعلیهما السلام فرمودند: «وای بر مردمی که امر به معروف و نهی از منکر را از دین خود ندانند.»56
امام باقرعلیه السلام فرمود: «چه بد مردمی هستند مردمی که امر به معروف و نهی از منکر را زشت میشمارند.»57
امیرالمؤمنینعلیه السلام خطبهای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «قبل از شما عدّهای از امّتهای پیشین هلاک شدند، چرا که اهل گناه بودند و علما و خوبان آنان را نهی نکردند، پس شما امر به معروف و نهی از منکر کنید و بدانید که امر به معروف و نهی از منکر مرگ کسی را نزدیک نمیکند و رزق کسی را قطع نمینماید.»58
فتنه اختلاف و تفرقه
قال اللَّه سبحانه: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»59
یعنی: «همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و متفرّق نشوید و به یاد نعمتهای خدا باشید، همانا شما قبل از اسلام با همدیگر دشمن بودید و خداوند دلهای شما را به همدیگر تألیف نمود و شما با نعمت او با یکدیگر برادر شدید در حالی که قبلا [ در کفر و شرک به سر میبردید و] در سراشیبی دوزخ بودید و خداوند شما را نجات داد؛ این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان میکند تا شاید هدایت شوید.»
همانگونه که مشاهده میکنیم خداوند در آیه فوق مردم را امر به وحدت نموده و آنان را از تفرقه و جدایی بر حذر داشته است و وحدت را اعتصام به حبل ولایت اولیای خود دانسته و اولیای خود را ریسمان ارتباط مردم با خود معرّفی نموده است.
امام کاظمعلیه السلام فرمود: «مقصود از "و اعتصموا بحبل اللَّه جمیعاً" چنگ زدن به ریسمان ولایت علیّ بن أبیطالبعلیه السلام است.»60
امام باقرعلیه السلام فرمود: «آل محمّدعلیهم السلام همان حبل اللَّه هستند که خداوند، امر به اعتصام به آنان نموده است.»
امام صادقعلیه السلام فرمود: «ماییم حبل اللَّه و ریسمان ارتباط خداوند با مردم.»61
امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیه «وَلا تَفَرَّقُوا» فرمود: «خداوند میدانسته که این امّت بعد از پیامبر خودصلی الله علیه وآله اختلاف و تفرقه پیدا میکنند، از اینرو، آنان را از اختلاف و تفرقه نهی نموده است، همانگونه که امّتهای پیشین را از اختلاف نهی نموده و ولایت آل محمد[ علیهم السلام] را بر آنان واجب دانسته تا متّحد باشند و اختلاف نداشته باشند.»62
علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه «...إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُم...»63
گوید: این آیه درباره دو قبیله اوس و خزرج نازل شد، آنان یکصد سال بود که شبانهروز با یکدیگر جنگ میکردند، تا این که در آن مدّت فرزندان آنان به دنیا آمدند [ و از دنیا رفتند] و چون خداوند پیامبر خود حضرت محمّدصلی الله علیه وآله را مبعوث نمود و آنان داخل در اسلام شدند به برکت آن حضرت دشمنیهای آنان مبدّل به دوستی و برادری شد.64
آری اخلاق محمّدیصلی الله علیه وآله دشمنیهای یکصد ساله را مبدّل به دوستی و برادری نمود، از اینرو، خداوند در قرآن فرمود: «شما مسلمانان باید به پیامبر خودصلی الله علیه وآله اقتدا کنید «...لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة...»65 و با پذیرفتن ولایت آن حضرت و ولایت اوصیای او همواره با همدیگر برادر و مهربان باشید.»
اکنون ما باید بدانیم که هر چه از قرآن و اهل البیتعلیهم السلام فاصله بگیریم دشمنیها و فاصلهها و فتنهها فراوانتر خواهد بود. از سویی قرآن علّت اختلافات را بغی و سرکشی و تجاوز به حقوق دیگران دانسته و میفرماید:
«کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلَّا الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»66
در روایات معصومینعلیهم السلام نیز آمده که: «هر مسلمانی باید خیرخواه برادران دینی خود باشد و در اصلاح امور آنان بکوشد.»
امام صادقعلیه السلام میفرماید: «بر هر مؤمنی واجب است که در آشکارا و پنهان از برادران مؤمن خود خیرخواهی کند.»67
رسول خداصلی الله علیه وآله میفرماید: «بالاترین منزلت مؤمنین نزد خداوند مربوط به کسانی خواهد بود که بیش از دیگران از برادران خود خیرخواهی میکنند.»68
امام صادقعلیه السلام میفرماید: بهترین صدقهای که خدا آن را دوست میدارد اصلاح بین مردم است هنگامی که فساد اخلاقی پیدا کنند و از همدیگر فاصله بگیرند.»69
امام صادقعلیه السلام به شاگرد خود مفضّل دستور داد: «هنگامی که دیدی شیعیان ما به خاطر مال دنیا اختلاف پیدا کردهاند از مال من اختلاف آنان را برطرف کن.»70
امام صادقعلیه السلام فرمود: «شخص مصلح اگر در مقام اصلاح دروغ بگوید دروغگو محسوب نمیشود.»71
اللّهمّ وفّقنا لما قلناه و لما کتبناه برحمتک و فضلک و لولا فضلک و رحمتک لکنّا من الخاسرین.
فتنه ریاستطلبی
مردان الهی که به جستجوی خشنودی خدای خود هستند و گرفتار حبّ دنیا نشدهاند، از ریاست و شهرت هراس دارند و همواره میخواهند خمول و ناشناخته باشند و مردم گرد آنان جمع نشوند و از آنان ستایش ننمایند. آنان عزلت از مردم و انس با خدا را بهتر از هر چیزی دوست میدارند و همواره از مردم دنیا فاصله میگیرند تا از خطرهای اجتماعی و ارتباط با مردم و آلوده شدن به گناه نجات پیدا کنند، چنین کسانی به دنبال دنیا و ریاست دنیا نمیگردند بلکه از آن گریزان هستند، جز آن که برای انجام وظیفه، مسؤولیّتی را بپذیرند. از اینرو، برای خود جایگاهی مرتّب نمیکنند و انتظار احترام و اکرام از کسی ندارند، آنچه گفته شد از سیره اولیای خدا و شاگردان راستین آنان استفاده میشود.
از روایات معصومینعلیهم السلام نیز استفاده میشود که حبّ ریاست برای دین مؤمن بسیار خطرناک است و ریاستطلبی برای کسی که اطمینان به اجرای عدالت ندارد حرام میباشد. گرچه در این زمانها برخی از مردم برای به دست آوردن ریاست و اشغال یک منصب، خلافها و گناهانی را مرتکب میشوند و حقوقی را تضییع مینمایند تا به خواسته خود برسند، در حالی که آن ریاست سبب هلاکت و بیچارگی آنان خواهد شد. اعاذنا اللَّه من ذلک بفضله و کرمه و رحمته.
اکنون به برخی از روایات معصومینعلیهم السلام در این موضوع اشاره میکنیم.
مرحوم صاحب مستدرک الوسائل بابی را با عنوان «باب تحریم طلب الرئاسة مع عدم الوثوق بالعدل» باز نموده و روایاتی را درباره مذمّت از حبّ ریاست و ستایش از حبّ عزلت و خمولت نقل نموده است که بر برخی از آنها اشاره میشود.
امام کاظمعلیه السلام فرمود: «خطر حبّ ریاست برای دین مسلمان، بیش از خطر گرگانی است که در گلّه بدون چوپان وارد شوند.»72
امام صادقعلیه السلام فرمود: «کسی که به دنبال ریاست و جاهطلبی باشد هلاک خواهد شد.»73
و فرمود: «از اهل ریاست دور شوید، به خدا سوگند مردم به دنبال کسی حرکت نمیکنند جز آن که او خود و دیگران را هلاک خواهد نمود.»74
و فرمود: «ملعون است کسی که ریاستطلب باشد، ملعون است کسی که برای رسیدن به آن بکوشد، ملعون است کسی که به خود وعده ریاست بدهد.»75
به نظر میرسد، ریاستطلبی دور از تکبّر و ریا و عجب و خودپسندی و بیتقوایی نمیباشد و این خصلتها هر کدام برای هلاکت انسان کافی است.
از اینرو، امام صادقعلیه السلام فرمود: «کسی که اراده ریاست داشته باشد هلاک شده است.»76
امام صادقعلیه السلام نیز به محمّد بن مسلم فرمود: «تو فکر میکنی من افراد نیک و بد شما را نمیشناسم؟ آری به خدا سوگند، بدان شما کسانی هستند که دوست میدارند مردم به دنبال آنان حرکت کنند و آنان رئیس بر مردم باشند، چنین کسانی بدون شکّ یا کذّاب و دروغگو هستند و یا عاجز الرأی و نادان میباشند.»77
مؤلّف گوید: تاریخ نشان میدهد که هر ظلم و هر خیانت و جنایتی از صدر اسلام تا کنون رخ داده است، علّتی جز حبّ ریاست نداشته است و حبّ ریاست بسیاری از متعبّدین را نیز هلاک نموده است، و تمام حوادث تلخ و خونباری که در زمانهای معصومین ماعلیهم السلام رخ داده به سبب حبّ ریاست و جاهطلبی بوده است. آنان نه تنها برای رسیدن به ریاست، حکّام دیگری همانند خود را میکشتند بلکه مردم بیگناه و حتّی امامان معصومعلیهم السلام را نیز از ترس این که مردم تمایل به آنان پیدا کنند میکشتند. لعنهم اللَّه اجمعین
===========================================================
پینوشتها
1. مستدرک الوسائل:ج 12 / 40
2.کافی: 2 / 131. اضرار یعنی زیان وارد نمودن.
3.انفال / 28
4.قصص / 77
5.قالَ اللَّه سُبْحانَهُ: «...وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ * یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ». توبه /آیات 34 و 35.
6.کافی: 5 / 333.
7.بحارالأنوار: 100 / 220.
8.مستدرک سفینه: 4 / 340.8
9.شرح نهج البلاغه حدیدی: 19 / 365.
10.فقه الرّضا علیه السّلام / 336
11.همان.
12 .همان
13.همان.
14.الفقیه: 4 / 372.
15.نازعات / 37 - 41.
16.شمس / 1 - 10.
17.امالی صدوق / 553 .
18.نساء / 83 .
19. تغابن / 14 - 16.
20.کافی: 1 / 39.
21.مستدرک سفینه: 6 / 171.
22.مستدرک سفینه: 6 / 171.
23. بحارالأنوار: 74 / 188.
24.بحارالأنوار: 78 / 151.
25 .مستدرک: ج 6 / 172؛ بحارالأنوار:ج78 / 172
26.کافی: 1 / 39.
27.کافی: 1 / 39.
28.صف / 2و 3.
29.بقرة / 44.
30.مصباح الشّریعة / 16.
31.کافی: 1 / 44 ؛ شرح کافی ملاّ صالح: 2 / 142.
32.کافی: 1 / 44.
33.همان / 45.
34. امالی مفید / 122.
35. غیبت شیخ طوسی / 64 .
36.بقرة / 3.
37.معانی الأخبار / 33.
38.کافی: 1 / 36.
39.همان / 37.
40.کافی: 1 / 46.
41.همان.
42.همان.
43.جمعه / 2.
44.نهج البلاغه: 2 / 191.
45.کافی: 2 / 109؛ بحارالأنوار: 68 / 408.
46.بحارالأنوار: 68 / 408.
47.ثواب الأعمال / 287.
48.کافی: 3 / 236.
49.خصال / 42 ؛ ثواب الأعمال / 181؛ بحارالأنوار: 8 / 119.
50.. انفال / 25.
51.تفسیر صافی.
52.همان.
53.. کافی: 5 / 55
54.شوری / 42.
55. کافی: 5 / 56
56.همان.
.57همان
58. کافی: 5 / 57 .
59. آل عمران / 103.
60. نور الثّقلین: 1 / 377.
61.نور الثّقلین: 1 / 377.
62.همان.
63. آل عمران / 103.
64. تفسیر قمّی: 1 / 108.
65.احزاب / 21.
66. بقرة / 213.
67. کافی: 2 / 208.
68.همان.
69.همان / 209.
70. همان.
71. همان.
72. مستدرک الوسائل: 11 / 381، کافی: 2 / 297.
73.کافی: 2 / 297.
74.همان.
75.همان / 298.
76.همان
77.همان / 299.