سید محمود خوشدل

سید محمود خوشدل

معارف اهلبیت علیهم السلام
سید محمود خوشدل

سید محمود خوشدل

معارف اهلبیت علیهم السلام

الکهف الحصین وغیاث المضطر المستکین وملجاء الهاربین و عصمة المعتصمین


 امام زمان علیه السلام در این زمان ملجاء وپناه گاه هر بیچاره ومضطری است با هر عقیده و دینی که باشد چه انسان یا حیوان باشد به ایشان که متوسل شود وکمک بخواهد حضرت دست گیری میکنند 

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد           حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

 

عنایت حضرت بقیةاللَّه ارواحنا فداه به سنی 13 ساله زاهدانی

کرامات، معجزات و عنایاتی که از ائمّه اطهار(علیهم السلام) صادر گشته و توسط راویان مورد اعتماد روایت شده، و در کتابهای مورد استناد ثبت گردیده منحصر به صدر اسلام و قرون اولیه اسلام نمی باشد، بلکه هر روز در گوشه و کنار جهان به ویژه در حرم ائمه هدی (علیهم السلام): معجزات و کرامات تازه ای تحقّق می یابد که دلیل حقّانیّت پیشوایان شیعه و مایه دلگرمی شیعیان می باشد.

هر یک از شما یک یا چند معجزه در حرم مطهر ثامن الحجج امام علی بن موسی الرّضا (علیه السلام) دیده و یا شنیده اید.

اکنون که دوران فرمان روائی حضرت بقیةاللَّه الاعظم - ارواحنا فداه- می باشد همه روزه دهها نفر در اقطار و اکناف جهان با توسل به ذیل عنایت این حضرت از امراض صعب العلاج و دیگر گرفتاریهای خانمانسوز به طور معجزه آسا رهائی می یابند و برای همیشه خود را رهین عنایات آن حضرت می دانند.

در اینجا یکی از کرامتها را که در شب دوازدهم جمادی الاولی 1414ه' در مسجد مقدّس جمکران در مورد یک کودک 13 ساله زاهدانی انجام یافته برای نورانیت قلب خوانندگان بخصوص

جوانان عزیز و گرامی می آوریم:

این کودک «سعید چندانی» دانش آموز کلاس پنجم ابتدائی است که در دبستان محمدعلی فائق، در زاهدان متولد شده و بر عقائد اهل تسنن تربیت یافته.

مادر سعید اگرچه از لحاظ نسب به خاندان عصمت و طهارت منسوب است ولی او نیز سنی و از دسته حنفی ها است.

سعید یک سال و هشت ماه پیش در یک تعمیرگاه ماشین پایش می لغزد و به چاهی که روغن و فاضلاب تعمیرگاه در آن می ریخته می افتد و جراحتهای مختلفی بر بدنش وارد می شود این جراحتها بهبودی می یابد ولی غده ای در ناحیه شکم پدید می آید.

نخست خیال می کنند که فتق است، ولی با گذشت چند ماه پزشکان معالج اظهار می کنند که غده سرطانی است و باید او را برای معالجه به تهران ببرند.

او را به تهران می آورند و در بیمارستان هزار تخت خوابی بستری می کنند پس از نمونه برداری و احراز غده بدخیم سرطانی، او را به بیمارستان الوند منتقل می کنند و غده ای به وزن یک کیلو و نیم از شکم او بیرون می آورند ولی در مدت کوتاهی جای غده پر می شود و پزشکان اظهار می کنند که با این رشد سریع غده، دیگر کاری از ما ساخته نیست.

مادر سعید شبی در خواب می بیند که به او می گویند: «سعید را ببرند به مسجد جمکران»

طبعاً یک زن سنی نمی داند که مسجد جمکران یعنی چه؟

ولی هنگامی که خوابش را برای دیگران نقل می کند. او را به مسجد جمکران قم راهنمایی می کنند.

وی سعید را با دیگر فرزندش «محمد نعیم»

به قم می آورد، و بلافاصله به مسجد مقدس جمکران مشرف می شوند.

سعید روز سه شنبه 11 جمادی الاولی 1414 ه'ق یک ساعت و نیم بعد از ظهر وارد مسجد جمکران می شود، خدام مسجد وضع او را که به این منوال می بینند او را در اطاق شماره هشت زائر سرای مسجد اسکان می دهند.

مادر سعید اعمال مسجد را فرا می گیرد، با پسرش محمد نعیم اعمال مسجد را انجام می دهند، آنگاه عریضه ای تهیه می کند، و آن را در چاه می اندازد و با دلی سرشار از امید به ذیل عنایت حضرت بقیةاللَّه ارواحنا فداه - متوسّل می شود.

شب فرا می رسد و عاشقان حضرت بقیةاللَّه - ارواحنا فداه - طبق رسم سنواتی (که شبهای چهارشنبه از راههای دور و نزدیک به مسجد مقدس صاحب الزمان در جمکران مشرف می شوند) دسته دسته می آیند و در مسجد به عبادت و نیایش می پردازند.

مشاهده این شور و هیجان مردم در دل مادر سعید طوفانی ایجاد می کند، او نیز همراه دهها هزار زائر به عبادت و دعا و تضرّع می پردازد و شفای فرزندش را از حضرت بقیةاللَّه - ارواحنا فداه - با اصرار و الحاح مسئلت می کند.

هنگامی که به اطاق مسکونی اش در زائر سرای مسجد می آید، دو نفر از خادمان با اخلاص به اطاق او می آیند و در آنجا عزاداری می کنند و برای شفای سعید بطور دسته جمعی دست به دعا برمی دارند.

سعید می گوید:

«درست ساعت 3 بعد از نیمه شب بود که در عالم رؤیا دیدم نوری از پشت دیواری ساطع شد و

به طرف من به راه افتاد، او یک انسان بود، ولی من از او فقط نور خیره کننده ای می دیدم که آهسته آهسته به من نزدیک می شد.

من اول مضطرب شدم ولی سعی کردم که برخودم مسلّط شوم، هنگامی که نور به من رسید به ناحیه سینه و شکم من اصابت کرد و برگشت.

من از خواب بیدار شدم و چیزی متوجه نشدم و باز هم خوابیدم صبح که از خواب برخاستم، سعی کردم که خودم را به عصایم نزدیک کنم و عصا را بردارم، ناگاه متوجّه شدم که بدنم سبک شده و آن حالت درد شدید به کلی از من دفع شده است.

در آن وقت متوجّه شدم که شفا یافته ام و آن نور وجود مقدّس حضرت صاحب الزمان(عج) بوده است

این معجزه باهره و کرامت ظاهره، در شب چهارشنبه 12 جمادی الاولی 1414 هجری قمری برابر با 5 آبان 1372 شمسی صادر گردید.

سعید با مادر و برادر خود سه شب در زائر سرای مسجد اقامت کردند تا شب سوم که شب جمعه بود عنایت دیگری شد که این بار در بیداری انجام یافت و اینکه متن آن واقع از زبان سعید:

«شب جمعه در اطاق شماره هشت نشسته بودم، مادرم مشغول تلاوت قرآن بود، احساس کردم که شخصی در کنار من نشست و برای من رهنمودها و دستورالعمل هایی را بیان فرمود.

چون سخنانش را تمام کرد برگشتم و کسی را ندیدم، از مادرم پرسیدم که: مادر با من بودی؟ گفت: من قرآن می خوانم با تو نیستم، پرسیدم:

پس این کی بود که با من سخن می گفت؟ مادرم گفت: کسی در اینجا نیست.

در آن موقع

پتو را بر سرم کشیدم و هر چه بر مغز خود فشار آوردم که مطالب آن شخص را به خاطر بیاورم چیزی به یادم نیامد

روز جمعه سعید و مادرش به تهران بازمی گردند و به بیمارستان الوند مراجعه می کنند، پس از عکسبرداری معلوم می شود که سعید صحیح و سالم است و از غده بدخیم سرطانی هیچ خبری نیست. و بدین گونه این کودک سعادتمند که به حق «سعید» نامگذاری شده از آن معجزه باهره حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه - بهبودی کامل خود را می یابد.

دو هفته بعد (شب چهارشنبه 25 جمادی الاولی برابر 72/8/19 سعید با مادرش و برادرش محمد نعیم به جمکران آمده بود تا پیشانی ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزمان بساید و از محضر مولا و مقتدایش تشکّر نماید.

خوشبختانه حقیر هم در مسجد بودم و از داستان شفایافتنش آگاه بودم.

(- مؤلف کتاب مسجد جمکران تجلیگاه صاحب الزمان.)

با او به دفتر مسجد رفتم و در حضور دهها نفر از دوستان مطالب بالا را از زبان سعید بدون واسطه شنیدم.

مادرش از خوشحالی در پوست نمی گنجید و برای حضرت بقیةاللَّه - ارواحنا فداه - پیوسته درود می فرستاد.

و سخنانی می گفت که از یک فرد سُنّی مذهب بسیار جالب بود مثلاً می گفت:

«من نمی دانم الآن امام زمان(عج) کجاست؟ آیا در دریاها کشتی ها را نجات می دهد و یا در آسمانها هواپیماها را نجات می دهد» سعید در این سفر با کوله باری از پرونده های پزشکان، عکسها و آزمایشها آمده بود که آنها را به مشتاقان ارائه دهد.او و خانواده اش به مذهب حقه تشیع هدایت شدند وسعادت مند گردیدند .

از اسناد پزشکی او توسط مسئولین مسجد فیلمبرداری شد از

خود سعید و مادرش فیلمبرداری شد و سخنانش ضبط گردید بی گمان خانواده «چندانی» در میان خانواده های معتقد اهل سنّت مبلّغ صمیمی و بی قرار حضرت بقیةاللَّه - عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف - خواهند بود.

(- مسجد جمکران تجلیگاه صاحب الزمان: ص 157.)

ملاقات جوانان با صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) - عبدالرضا خرمی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.